«کادا میناره» در شبی که از دوست پسرش جدا شده است زیاد از حد می نوشد و در حالت مستی و در کنار «ماتو» که مدیر یک شبکه رادیویی می باشد وراجی احمقانه و بزرگی را انجام می دهد. صبح که او به سر کار خود می رود صدای خودش را از رادیو می شنود و حال که شوکه شده است دوان دوان به ایستگاه رادیویی می رود و شغل خود در رستوران را در خطر می بیند. پس از این، همه چیز دست به دست هم می دهد تا کادا در این ایستگاه رادیویی مشغول به کار شود.