بعد از مرگ والدین آکیتو و آکیکو هیمنوکوجی، اونا مجبور شدن ۶ سال با خانواده های متفاوتی زندگی کنن. ولی در نهایت به هم رسیدن و در کنار همدیگه زندگی می کنن. همون اول کاشف به عمل میاد که آکیکو احساسات رومانتیکی نسبت به برادرش داره. ولی در همین حال، آکیتو اونو فقط به چشم خواهرش می بینه. وقتی که سه دختر دیگه - آناستازیا ناسوهارا، آراشی نیکایدو و گینبی هارومی ساواتری - به خوابگاه اونا نقل مکان میکنن، امید آکیکو برای زندگی کردن با برادرش به کل از بین میره. البته لازم به ذکره که این دخترا هم یجورایی آکیتو رو دوست دارن و سعی می کنن توجهشو جلب کنن که این کارو برای آکیکو سخت تر از قبل می کنه. وقتی که دخترا سر اینکه کی باید از آکیتو مراقبت کنه دعوا می کنن، سعی می کنن از راه های مختلفی اونو اغوا کنن که ممکنه برای یه مرد معمولی یکمی زیاده روی باشه.