پس از درگذشت پدربزرگش ، کازویا سوما 19 ساله-یک کارمند دولت مشتاق-همه را تنها گذاشت و هیچ کس را به خانواده نمی خواند. از بین آبی ، او به پادشاهی Elfrieden ، یک کشور کوچک بیمار در دنیای دیگری منتقل می شود تا "قهرمان" شود. یک جنگ مداوم با ارتش شیطان ، کل جهان را در معرض خطر قرار داده است و کازویا برای کمک به درگیری به عنوان پیشنهادی از Elfrieden به متحدین خود احضار شد. کازویا از استفاده به عنوان ادای احترام ، تصمیم می گیرد تا به پادشاهی کمک کند تا اقتصاد رو به زوال خود را تغییر دهد - نه از طریق ماجراجویی یا جنگ ، بلکه از طریق اصلاحات اداری. به طور ناگهانی پادشاه Elfrieden را اعلام کرد و به شاهزاده خانم خیانت کرد ، "قهرمان واقع گرایانه" کازویا برای جمع آوری گروهی از شهروندان با استعدادی که به او در نبردهای بوروکراتیک خود کمک می کنند تا پادشاهی را به پاهای خود برگرداند. [نوشته شده توسط Mal Rewrite]